مهمان های عزیز
امروز مامان و بابای عزیزم اومدن پیشمون.خیلی خوشحالم و طاها جونمم حسابی میخنده.چند روزه هوا خیلی سرد شده و بارون شدیدی میاد .این قشنگترین پاییز عمرمه چون توام همراه من و بابامحمدی دلبندم. این عکس روز واکسنته که تب کرده بودی اما میخندیدی که نگران نباشم.الهی من بمیرم بغل باباجوون نشستی الهی فدات بشم من با این دلبریات عشقم تازگیا پاهاتو میذاری زمین و باسن و کمرتو میدی بالا.آفرین پسر گلم فدای بغضت فدای لبهات طاهای من عمر...
نویسنده :
marzieh
19:43